اندر احوالات اردیبهشت...
بوی خوش اردیبهشت انسان سرمست را وادار میکنه که به هر طرف سرک بکشه و گل وگیاهی پیداکنه...منو شازده کوچولو هم از این امر مستثنا نبودیم و حسابی از هوای اردیبهشت زیبا لذت بردیم...البته گاهی اقای پدر همراه ما میشدند...
این هم گوشهای از احوالات نازنین پسرم....
پسرک دوچرخه سوار ...قهرمان مامان....
الهی مادر به فدای خنده های دلبرانه ات...قربون اون مژه های بلند وفرفریت...
محمدحسین نازم این همه پرنده یک جا ندیده بود...دقایق اولی که وارد باغ پرندگان شدیم انگشت به دهان از بغل بابایی بایین نیومد...ولی با گذشت زمان و اب شدن یخ پسری طفلکی ها اردکها شانس اوردن که جان سالم بدر بردند....
گل همیشه بهار من در کنار گلهای بهاری.....
اولین عکس پرسنلی محمدحسین در سن دو سال وچندروزگی....